زن رختشوی خانوادگی سایر معانی: (زن) رختشور، گازر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] ماده شوینده
[عمران و معماری] تسهیلات شستشو
ماشین لباسشویی سایر معانی: ماشین رختشویی [نساجی] ماشین شستشوی کالای نساجی - ماشین لباسشویی
کربنات سدیم بلورین
کیک واشنگتن (نوعی کیک چند لایه و میوه دار)
[زمین شناسی] شسته بوم - یک زمین کم ارتفاع خاکریزی شده که یک رود یا خلیج دهانه ای را محدود می کند و معمولاً بخشی از دشت سیلابی طبیعی است که بر روی آن سیلابها بطور دوره ای به منظور کنترل حدود ...
شستشو، شکست، زیان، از پا در اوردن، کثافات را پاک کردن، از بین بردن، شستشو کردن سایر معانی: شستن با آب پر فشار، فرسایش، آب بردگی، باران شویش، گودی یا شکاف (در اثر فرسایش)، (خودمانی) 1- (از بر ...
[نفت] رشته لوله ی دور شویی
کج خلق، لجوج، نیش دار، زنبور وار سایر معانی: بد خلق، تشری، بد زبان، زنبور مانند، وابسته به زنبوران، منجکی
سرم شناسی ازمایش سرم خون برای تشخیص وجود میکروب سیفیلیس در بدن
ضایعات، اتلاف، زائد، باطله، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و قوت کردن، از بین رفتن، ضایع کردن، ضعیف شدن، سیاه کردن، مصرف کردن سایر معانی: هدر دادن، تلف کردن، بر ...