(ارتش) بمباران منطقه ای کردن، ناحیه ی ویژه ای را سخت بمباران کردن (برای تسهیل پیشرفت پیاده نظام)، بمباران فرشی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرباز جنگ ندیده، سردار جنگ ندیده (واژه ی تحقیر آمیز)، جنگجوی تن آسا
[نساجی] پشم قالی - پشمی با الیاف بلند و ضخیم
مسافر خورجین دار، تازه بدوران رسیده و فاسد سایر معانی: (پس از جنگ های داخلی امریکا - ماجرا جویان و سیاست بازان شمالی که برای بهره گیری از اوضاع آشفته ی جنوب از نواحی شمالی به جنوب کوچ می کرد ...
مفروش سایر معانی: فرش کرده
[نساجی] فرش اکسمینستر - نوعی قالی ماشینی
[نساجی] قالی بلوچی - قالی مشهور بلوچی که از پشم شتر و موی بز بافته می شود
[نساجی] نمد کفپوش - فرش نمدی - هنر بومی روستاهای ایران
[نساجی] فرش ماشین باف با دستگاه ژاکارد - نوعی فرش ماشینی - روفرشی
1- مورد مطالعه، مورد نظر 2- در شرف تنبیه شدن
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.