تجمل، لوکس، تجملی سایر معانی: لوکس (در انگلیسی بیشتر به صورت deluxe و luxury به کار می رود)، زیوری، فرنمایی [نساجی] لوکس - تجملی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با تجمل، با وفور، در نعمت، با خوش گذرانی، عیاشانه
خوش گذرانی، تنعم
ریزش، انبوهی، جریان
روانساز پیوندی [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] پودری دانهای که از پخت اجزای آمیختۀ پودری گندلهایشکل و چسبناک در دمای زیر نقطۀ ذوب، تاحدیکه بتواند پیون ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] خیزآب به علت پل
روانساز خورنده [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] پودری مرکب از نمکهای آلی یا غیرآلی و اسیدی یا رزین فعال که به فلز پایه حمله میکند ...
گران، لوکس، مجلل، تجملی، با شکوه، بسیار زیبا سایر معانی: دولوکس، پرزیب
[برق و الکترونیک] شار موثر
[برق و الکترونیک] شار تحریک
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.