(اِ پِ رِ) (اِ.) گیاهیست از دستة پروانه - پرها با ساقههای نازک و برگهایی که از سه برگچه تشکیل میشود. برای خوراک دام از آن استفاده میکنند.
فرهنگ فارسی معین
(اِ پَ) (اِ.) کاخ، سرای پادشاهان.
(اِ پَ رَ) (اِمر.) آبی که پارهای داروها را در آن جوشانند و بدن بیماران را بدان شویند؛ حمام دوایی، نطول، بخت گاو نیز گویند.
(اِ پِ مَ) [ = اسپنتمذ، خرد مقدس ]۱- (اِخ.) بخش سوم از پنج بخش گاتها.۲- روز سوم از اندرگاه.
(~. مَ) [ په. ] (اِمر.) = اسفندار. اسفندارمذ:۱ - پنجمین امشاسپند از امشاسپندان دین زرتشتی، نگهبان زمین.۲- آخرین ماه از سال شمسی ؛ اسفند.۳- نام روز پنجم از هر ماه شمسی.
( اِ ) [ ع. ] (مص م.) خاموش کردن، زبان بستن.
(اِ کَ یا کِ لِ) [ معر. ] (اِ.) در اصل ایتالیایی به معنای بندر، بارانداز کشتی.
(اِ تِ) [ انگ . ] (اِ.) روروک، چرخ پایی، وسیلة بازی بچهها با دو چرخ کوچک و یک دستة بلند و یک کف مستطیل شکل که با یک پا روی آن تکیه میکنند.
( اَ ) [ فر. ] (اِ.) هر جسم هیدروژن داری که به حالت محلول، یون هیدروژن (پروتون) آزاد کند و به جای هیدروژن آن فلزی جانشین شود و تشکیل نمک دهد. بیشتر اسیدها خورنده هستند و مزة ترش دارند.
(اِ) [ فر. ] (اِ.) نمونهای معمولا کوچک و مجانی از کالا که برای تبلیغ عرضه میشود، نمونه (فره).
(اِ لَ) (اِ.) نک آشتالنگ.
(اِ تِ) [ ع. ]۱- (مص ل.) پوشیده شدن.۲- مانند شدن چیزی به چیز دیگر.۳- (اِ.) سهو، خطا.