[ عَ یِ لِ ] (اِخ) ابن ابراهیم بحری مصری مالکی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. از قضات قرن نهم هجری. رجوع به علی مصری شود.
لغتنامه دهخدا
[ ع یِ لِ ] (اِخ) ابن احمدبن عبدالمؤمن زواوی مغربی مالکی. رجوع به علی زواوی شود.
[ عَ یِ لِ ] (اِخ) ابن احمدبن مکرم اللََّه صعیدی عدوی مالکی ازهری. رجوع به علی صعیدی شود.
[ عَ یِ لِ ] (اِخ) ابن خضربن احمد عمروسی مالکی. رجوع به علی عمروسی شود.
[ عَ یِ لِ ] (اِخ) ابن عبدالسلام تسولی مالکی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی تسولی شود.
[ عَ یِ لِ ] (اِخ) ابن عبدالقادربن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن أمین علوی اندلسی جزایری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود.
[ عَ یِ لِ ] (اِخ) ابن عبداللََّه بن ابراهیم بن محمد انصاری مالکی. مشهور به متیطی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی متیطی شود.
[ عَ یِ لِ ] (اِخ) ابن عبداللََّه سبتی اندلسی مالکی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سبتی شود.
[ عَ یِ لِ ] (اِخ) ابن عثمان بن علی بن عمر علوی طولقی جزایری حسنی خلوتی مالکی. رجوع به علوی طولقی شود.
[ عَ یِ لِ ] (اِخ) ابن علی عزی مالکی. رجوع به علی عزی شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.