(ع اِ) جِ آءة.
لغتنامه دهخدا
[ اِرْ ] (ع مص) اِرْءاء. صاحب رأی و دریافت گردیدن. || رأی دیدن. (زوزنی). رأی اندیشیدن. || ظاهر شدن حماقت و گولی کسی. || نمودن. اراء. اَراة. (تاج المصادر بیهقی). || بیمار شُش شدن. || ...
[ اِ تِ ] (ع مص) گوش فراداشتن. (منتهی الارب). شنفتن. || پیشی گرفتن. پیش رفتن.
[ اَلْ ] (ع اِ) جِ لأی. رجوع به لأی شود.
[ بُ رَ ] (ع اِ) جِ بری ء. (منتهی الارب) (ترجمان علامهٔ جرجانی، ترتیب عادل بن علی) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به بری ء شود.
[ جُ رَ آ ] (ع ص، اِ) جِ جری ء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به جری ء شود.
[ رَآ ] (ع ص) نعجة رثآء؛ نعت است از رُثْ ء، به معنی سیاهی سپیدی آمیخته. (منتهی الارب).
[ صَ دْ ] (ع ص) کتیبة صدآء؛ لشکر غرق آهن که از آن بوی زنگ آید. (منتهی الارب). و در قطر المحیط کتیبة صدأی ضبط کرده است.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.