معنی

[ مُ بَ بِ طَ ] (ع اِ) کبک. (منتهی الارب) (محیطالمحیط) (تاج العروس ج ۵ ص ۱۰۹). کبک ماده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.