البوم، جای عکس، مرقع سایر معانی: سفیده ی تخم مرغ، آلبومین، ماده ی اصلی سفیده ی تخم، جنگ، جای صفحه ی گرامافون، مجموعه ی صفحه های گرامافون یا نوار موسیقی در یک کتابچه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
البومین، نوعی پروتئین ساده سایر معانی: آمیزه ی آلبومین با اسید یا باز، انواع پروتئین های موجود در شیر و تخم مرغ و خون و سبزیجات، آلبومین، ماده ی سفیده ای
البومینی، سفیده ای
آلفونسو آلبوکرک (دریانورد پرتغالی بنیانگذار مستعمرات پرتغال در شرق)، آلبوموز، هر یک از انواع ترکیبات شیمیایی در نتیجه ی عمل آنزیم ها، محصول اولیه ی هضم پروتئین
گزنۀ سفید رسمی [گیاهان دارویی] گونهای گزنۀ سفید به شکل گیاهی چندساله با زمینساقههای خزنده به ارتفاع 30 تا 140 سانتیمتر با ساقۀ افراشته و ساده یا با انشعاب ...
واژههای مصوب فرهنگستان
آلبومین خوناب، آلبومین سرم
فصل، کتاب، دفتر، سفر، فصل یاقسمتی از کتاب، رزرو کردن، در کتاب یادفتر ثبت کردن، توقیف کردن سایر معانی: (در کتاب های بزرگ) بخشی که خود چند فصل دارد، دستک، دفتر روزانه، موضوع یا مطلب به خصوصی، ...
دفتر روزنامه، دفتر ثبت وقایع روزانه سایر معانی: دفتر خاطرات، دفتر وقایع روزانه، روزنامه، روزنامچه
1. مواد مغذی اطراف جنین در تخم جانوران|||2. مواد ذخیرهشده در دانۀ گیاهان [زیستشناسی]