شوراب [زمینشناسی] سیالهای زمینگرمایی کانهزا و سیالهای منفذی موجود در حوضههای رسوبی عمیق میدانهای نفتی که گرم و بسیار شور هستند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شوراب، اب شور، اشک، اب نمک سایر معانی: آب نمک، آب پر نمک (که برای خیارشور خواباندن و غیره به کار می رود)، آب دریا، شورآب، شورآبه، دریا، اقیانوس، در آب نمک خواباندن، آب نمک زدن، نمک سود کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوشت آبنمکی [علوم و فنّاوری غذا] گوشت نگهداریشده در آبنمک
گوشت را (در سرکه یا آبلیمو و غیره) خواباندن، (به گوشت) چاشنی زدن، ژفیدن، ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
نمک طعام، نمک، نمکدان، نمکزار، نمک میوه، نمک های طبی، نمک پاشیدن، نمک زدن به، شور کردن سایر معانی: (مجازی) خوشمزگی، لطافت طبع، بذله گویی، چاشنی کلام، (جمع - داروسازی) نمک میوه، مسهل، کارکن، ...
آبنمک مورداستفاده برای عملآوری مواد غذایی، مانند فراوردههای گوشتی [علوم و فنّاوری غذا]
مادۀ غذایی که برای حفظ یا ایجاد طعم در آبنمک نگهداری میشود [علوم و فنّاوری غذا]