غول، جای اسب و گله، اغل، حصار درست کردن، احاطه کردن سایر معانی: طویله، اصطبل (بی طاق)، حصار، کمرا، ستورگاه، در طویله یا ستورگاه نگهداشتن، به درون حصار راندن، جا کردن، (امریکا - خودمانی) به چ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متراکم کردن، توده کردن، گرد اوردن سایر معانی: (بیشتر در مورد پول و اطلاعات) توده کردن، انباشتن، گرد آوردن، اندوختن، جمع کردن، کپه کردن
جفت کردن، انباشتن، متراکم کردن، گرد امدن، جمع شدن، گرد اوردن، سوار کردن، فراهم اوردن، همگذاردن، انجمن کردن سایر معانی: گردآوردن، گردهم آوردن، فراهم آوردن، گروه کردن، جلسه تشکیل دادن، همنشست ...
متراکم کردن، جمع کردن، گرد اوردن، فراهم اوردن، وصول کردن، فراهم کردن، جمع اوری کردن، مدون کردن سایر معانی: گردآوری کردن، بر هم کردن، وصل کردن (از منابع گوناگون)، (حواس و غیره) جمع کردن یا شد ...
قفس، زندان، مرغدان، اغل گوسفند، در قید گذاشتن، محبوس کردن سایر معانی: (معمولا با: in یا up) محبوس کردن، در مرغدان یا قفس قرار دادن، آغل (برای ماکیان)، (هر جای بسته و محدود کننده) کران بند، ( ...
رام کردن، اهلی کردن سایر معانی: (به زندگی خانگی و خانوادگی خو گرفتن یا عادت دادن) خانه گرای کردن، خانه دوست کردن، (حیوان و گیاه را) اهلی کردن، (واژه یا سنت خارجی و غیره را در ناحیه ای رواج د ...
در اغوش گرفتن، محصور کردن، در جوف قرار دادن، در میان گذاشتن، به پیوست فرستادن سایر معانی: احاطه کردن، پیراگیری کردن، فرا گرفتن، گردگیری کردن، دورگرفتن، حصارکشی کردن، (در بسته یا پاکت و غیره ...
خامه، اغل، خانه ییلاقی، قلم، کلک، شیوه نگارش، در حبس انداختن، نگاشتن، نوشتن، بستن سایر معانی: (مجازی) زندانی کردن، محدود کردن، آغل، گودانی، زاغه، کازه، مرغدانی، خباک، حیوانات درون آغل، رجوع ...
رسیدن، پذیرفتن، جا دادن، بدست اوردن، گرفتن، وصول کردن، دریافت کردن، ستاندن، پذیرایی کردن از سایر معانی: برخوردن به، مواجه شدن با، (ضربه یا صدمه و غیره) خوردن، تحمل کردن، کشیدن، مورد استقبال ...
حیاط، یارد، محوطه یا میدان، انبار کردن سایر معانی: (واحد سنجش درازا برابر با 36 اینچ یا 0/9144 متر) یارد (مخفف: yd یا y)، یارد مکعب (برابر با 0/7646 متر مکعب)، (کشتی) تیرچه ی افقی، میله ی اف ...