جنگ برونمرزی [علوم نظامی] اعزام نیروی نظامی برای جنگیدن در خارج از مرزهای کشور، بهویژه بیرون از پایگاههای مستقر
واژههای مصوب فرهنگستان
(کتابی که به تعداد محدود و با صحافی اعلا چاپ شده است) چاپ محدود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فصل، کتاب، دفتر، سفر، فصل یاقسمتی از کتاب، رزرو کردن، در کتاب یادفتر ثبت کردن، توقیف کردن سایر معانی: (در کتاب های بزرگ) بخشی که خود چند فصل دارد، دستک، دفتر روزانه، موضوع یا مطلب به خصوصی، ...
تحریک کردن، بردن، کوبیدن، راندن، اتومبیل راندن، عقب نشاندن سایر معانی: رانندگی کردن، (با وسیله ی نقلیه) بردن، - کردن، (به شدت) وادار به کاری کردن، (به کاری) واداشتن، انگیزاندن، کوشیدن، سخت ک ...
گردش بیرون شهر، تفرج، وابسته به گردش یا سفر کوتاه سایر معانی: سفر تفریحی، گردش، گشت و گردش
مسافرت دور، جهان گردی، دربدری
کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی، جستجو، تفحص کردن، غور وبررسی کردن، کاوش کردن سایر معانی: وارسی، بررسی، فروپژوهی، گمانه زنی، کند و کاو، فراجوی ...
سفر، کوچ مسافرت باگاری، بازحمت حرکت کردن، باسختی و آهستگی مسافرت کردن سایر معانی: (افریقای جنوبی) با گاری سفر کردن، (آهسته و با زحمت) مسافرت کردن، کند پیشرفت کردن، (افریقای جنوبی) سفر با گار ...
نیروی مسلحی که برای انجام مأموریتهای خاص در کشورهای بیگانه سازماندهی شده است [علوم نظامی]
چاپ محدود با امضای نویسنده یا تصویرگر [علوم کتابداری و اطلاعرسانی]