تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته، داغ کردن یا شدن، بگرمی سایر معانی: تفت، تفتان، پرادویه، تند (مزه یا بو)، دهان سوز، پرشور، زود خشم، آتشی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] لحیم کاری با هوای داغ لحیم کاری به وسیله ی زبانه ی باریکی از هوا که دمای آن در مقدار لازم برای لحیم کاری اتصالات روی تخته های مدار چاپی تنظیم و کنترل می شود.
(خوراکپزی چینی) سوپ تند و ترش و گرم
[آب و خاک] کمربند داغ
داغی سرمحور [حملونقل ریلی] اصطلاحی عامیانه برای سرمحوری (bearing) که بیشازحد گرم شده باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
علوم مهندسى : قابلیت شکنندگى گرم
[برق و الکترونیک] اندازه گیر خلأ با کاتد داغ نوعی اندازه گیر خلأ که دارای یک فیلامان ( کاتد) گرم، شبکه ی مارپیچ و آند است . الکترونها از کاتد به طرف شبکه شتاب پیدا می کنند. آنهایی که به شبکه ...
کیک کوچک که با خامه روی آن نشان صلیب کشیده اند (ویژه ی ماه روزه ی مسیحیان)
انباشته زودحمل [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] انباشتهای که بلافاصله پس از تخلیه بارگیری میشود
[پلیمر] آزمون تثبیت داغ
علوم مهندسى : کشیدن گرم
[نساجی] رنگینه خمی گرم