[برق و الکترونیک] جبران تلفات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] اتلاف ناشی از کوتاه شدن ارتجاعی
تابع زیان [آمار] تابعی که مقادیر آن زیانهای ناشی از یک تصمیم آماری است
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] تابع زیان [آمار] تابع زیان
[نفت] تعیین محل منطقه ی هرز روی گل
[آمار] افت اطلاع
[حقوق] متضرر شدن، زیان دیدن، خسارت دیدن
تلفات، ضایعات سایر معانی: علوم هوایى : تلفات [حسابداری] زیان ؛ خسارت [نساجی] ضایعات
[عمران و معماری] تلفات در جریان لایه ای
پر اتلاف [برق و الکترونیک] تلفاتی - تلف کنندگی ویژگی مواد دی الکتریک خاصی که سبب تلفات در مدار می شود و می توان از آنها به طور دلخواه نیز استفاده کرد.
[برق و الکترونیک] اتلاف جذب 1- بخشی از تلفات ارسالی کهدر موقع ارسال یا بازتاب انرژی تابیده شده از سوی ماده بهگرما تبدیل میشود 2- اتلاف توان در یک مدار فرستنده به دلیل تزویج با مدار مجاور [ز ...
[برق و الکترونیک] مدوله سازی جذب کمدوله سازی اتلاف سیستم مدوله سازی دامنه کهدر آن وسیله ای با امپدانس متغییر در مدار خروجی فرستنده کار گذاشته یا با آن جفت میشود تا توان حامل را مطابق با اطل ...