غول، غول پیکر، چیز غول پیکر وگنده، غول یا شخص بسیار بلند سایر معانی: مجسمه ی عظیم، ابرتندیس، بزرگ تندیس، (شخص یا چیز) بسیار بزرگ، تهم، عظیم الجثه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابسته به غول های یک چشم (رجوع شود به: cyclops)، غولآسا، سترک، سهمگین، بزرگ
پیل، فیل سایر معانی: بزرگ اندام، پیل تن، (جانورشناسی) پیل، فیل (راسته ی proboscidea که امروزه دو گونه ی آن باقی مانده است: پیل هندی یا آسیایی elephant indian or asian به نام لاتین elephas ma ...
غول آسا، غول پیکر، غول مانند، مناسب برای یک غول، غولسان، بسیار بزرگ، عظیم، بسیار زیاد، سترگ
وسیع، بسیار خوب، پهناور، عظیم، عالی، ممتاز، گزاف، عظیم الجثه، کلان، بی اندازه، بیکران سایر معانی: بسیار بزرگ، سترگ، نهمار، سهمگین، گت، تنومند، (در اصل) بی حد و حصر، بی نهایت، بی پایان [ریاضی ...
چاق، جسیم، جامد، وزین سایر معانی: (نادر) رجوع شود به: massive، متراکم، غلیظ
جانور پوست کلفت، ادم پوست کلفت و بیرگ سایر معانی: (جانورشناسی) ستبر پوست، جانور پوست کلفت مثل کرگدن
غول اسا، وابسته به عنصر تیتانیوم، خیلی کلان سایر معانی: (شیمی) دارای تیتانیم، تیتانیک، وابسته به خدایان غول پیکر (رجوع شود به: titan)، باحرف بزرگ غول اسا