[آمار] میانگین قدرمطلق تفاضلها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] میانگین تبخیر سالانه [زمین شناسی] میانگین تبخیر سالانه
میانگین رویش سالانه [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] رویش کل درخت یا توده تا سن معین تقسیم بر همان سن
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] میانگین بارش سالانه [زمین شناسی] میانگین بارش سالانه [آب و خاک] میانگین بارش سالانه
جدی بودن، به حرف خود عمل کردن، شوخی نداشتن
خمیدگی میانگین [ریاضی] برای یک رویه در یک نقطه، نصف مجموع خمیدگیهای اصلی
[صنعت] متوسط زمان توقف - عبارتست از کل زمان توقف تجهیز بر اثر خرابی تقسیم بر تعداد خرابی
[حسابداری] برآورد کننده میانگین
[شیمی] مسافت آزاد میانگین در پراکندگی، مسافت پراکندگی
[زمین شناسی] متوسط مدهای دریا متوسط پیشرفت آب دریا (mhw)
فراکِشَند مِهین میانگین [اقیانوسشناسی] میانگین ارتفاع فراکِشَندها در مِهکِشَندهای یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
[عمران و معماری] میانگین سرعت شاهراه