داروی به ثبت رسیده (داروی اختصاصی یک شرکت داروسازی که دیگران حق تقلید از آن را ندارند)، داروی اسپسیالیته، داروی اختصاصی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارو، دارویی، وابسته به داروسازی سایر معانی: دارویی (pharmaceutic هم می گویند)، وابسته به داروسازی و داروسازان، دوا [آمار] داروسازی
رفتار، معامله، علاج، درمان، معالجه، تلقی سایر معانی: طرز برخورد، رسیدگی، پردازش، تیمار، مداوا، طرز عمل [سینما] خلاصه داستان - نوشتن و تهیه طرز برداشت فیلم - طرز برداشت و ارائه - پیش نویس فیل ...
مریض، ناخوش، ناپاک، بدحال سایر معانی: بیمار، بیمارگونه
دُشکاری جنسیای که در نتیجۀ مصرف بیشازحد یک دارو یا مادۀ مخدر یا به فاصلۀ کمی از مصرف یا قطع آن ایجاد میشود [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان