خیز کِشَند [مهندسی نقشهبرداری] فاصلۀ عمودی از سطح مبنای کِشَندی تا سطح بالاتر آب
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] نسبت پرش به دوش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برخیزنده، خیز پله، بلند شونده سایر معانی: (شخص یا چیز) بلند شونده، خیزنده، خاستگر (رجوع شود به: rise)، سحر خیز [سینما] سکو [برای زیر پای بازیگران ] - سکو - سکو - بلندکننده / خیزسکو - بلندکنن ...
بافۀ بالارو [مهندسی مخابرات] بافه/ کابل داخلی برای استفاده در سیمکشیهای عمودی در ساختمانهای بدون مجرا|||متـ . کابل بالارو ...
[نفت] ته لوله ی قائم
انشعابات عمومى چتر نجات علوم نظامى : ستونها یا طنابهاى عمودى ناو طنابهاى شانه اى چتر نجات
مشتمل بودن بر، دارا بودن
خیزش مویینگی [شیمی] پدیدهای که در آن کشش سطحی سبب بالا رفتن سطح مایع در فشارسنج میشود
[عمران و معماری] ارتفاع مویینه - ارتفاع مویینه ای - برخاستگی مویینگی - خیزمویینه - خیز مویینه ای - صعود مویینه [زمین شناسی] ارتفاع موئینه، ارتفاع موئینه ای، صعود موئینه ای [آب و خاک] خیز موی ...
خیز قاره [زمینشناسی] بخشی از حاشیۀ قاره، بین شیب قاره و دشت مغاکی، با شیبی بسیار کم
[حسابداری] واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهره برداری
[حسابداری] افشای اطلاعات در مورد قسمتهای مختلف ی واحد تجاری