[نساجی] روش چاپ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] شیوه ی نامه - فایلی ( در World Perfect , LATEX و سایر برنامه های کلمه پردار) که طرح کلی و خصوصیات تایپ نوشته ای را تعریف می کند.
خنجر، دشنه، سیخ، قلم گراور سازی و حکاکی سایر معانی: (برخی حشرات) سیخچه، خامه چه، سخت موی (style هم می گویند) [زمین شناسی] میله. عضو سوزن مانند. تیغه آرواره، تخم ریز یا نیش حشرات ...
پرستون، ستون دار، نیزه مانند
خامه دیس، قلم شکل، به شکل قلم یا پیکان، نیزه ای شکل، نیزه مانند، بشکل قلم
سبکپردازی [باستانشناسی] 1. ساختن یا آراستن چیزی بر مبنای سبک رایج 2. محصول این فرایند
واژههای مصوب فرهنگستان
متخصص مد، آرایشگر، سبک دار، قاضی سلیقه سایر معانی: (نویسنده یا نقاش و غیره) دارای سبک مشخص، صاحب سبک، سبکی، از نظر سبک ادبی، خوش سلیقه [نساجی] مد پرست - مد ساز - مدیست
تحلیل سبکشناختی [باستانشناسی] تحلیل دستساختهها براساس شکل و کاربری و همچنین سبک تزیین آنها
گونۀ سبکی [باستانشناسی] گونهای که براساس شاخصههای سبکی مانند رنگ و پرداخت سطحی و تزیینات مشخص میشود
سبکشناس [باستانشناسی] کارشناس یا پژوهشگر سبکشناسی
ایجاد سبک، مد سازی سایر معانی: مد سازی، ایجاد سبک [سینما] اسلوب گرایی - سبک پردازی - اسلوب کاری
(معماری) پایه ی یکپارچه ی چند ستون، پایه ای که زیرچند ستون باشد