معنی

[ بَ ] (اِخ) غیاث الدین محمد. از مردم معروف استراباد بود و دوبیتی خوب میساخت. ابیات زیر از اوست: از ناوک غمت دل بیحاصلم پر است پیشت چگونه زار نگریم دلم پر است. رحم کن بر بزمی مسکین که امشب تا سحر با وجود بیگناهی کارش استغفار بود. این رباعی نیز از اوست: جانا غم نیکخواه می باید داشت فکر دل بیگناه می باید داشت. دل از کف عاشقان برون آوردن سهل است ولی نگاه می باید داشت. (از مجمع الخواص ص ۲۲۹). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و آتشکدهٔ آذر ص ۱۵۵ شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.