[ طَیْ یِ بُ مُ طَیْ یِ ] (اِخ) هر دو پسران نبی صلی اللََّه علیه و آله و سلم. و در مردم نام ایشان طیب و طاهر مشهور است. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به طیب بن محمد (ص) شود.
لغتنامه دهخدا
[ طَیْ یِ ] (اِخ) دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد در ۳۸ هزارگزی شمال الیگودرز و ۳۲ هزارگزی شوسهٔ ازنا به دورود. جلگه و معتدل با ۷۷۳ تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات ...
[ طَیْ یِ ] (اِخ) ملقب به امیر. از امرای عصر امیر پیر حسین چوپانی که با چند تن از همراهان دیگر وی مانند شمس الدین صاین قاضی سمنانی و امی زاده علی پیلتن یکباره از امیر پیرحسین گریخت و بملک ...
(اِخ) قریه ای است از توابع آمل. (سفرنامهٔ مازندران رابینو ص ۱۱۲).
[ بَ ] (اِخ) دهیست نزد زرود. || نام زمزم. || نام مدینهٔ منوره. یثرب. مدینةالسلام. رجوع به طابة شود. (منتهی الارب).
[ یَ بَ ] (ع ص) کار بی دغا و فریب. یقال: سبیٌ طیبة، ای بلا غدر و نقض عهد. (منتهی الارب). برده ای که در او هیچ شبهت نباشد. (مهذب الاسماء).
[ بَ ] (اِخ) علاءالدین دوادار بکلیتی. وی مبتکر آلتی است که در علم نجوم بکار میرود. نام آن آلت «ربعکاری بر مقنطرات خط استواء» است. وی را رساله ای است که در آن آلت بحث میکند.
[ ] (اِخ) (الـ ...) نامش حسین بن محمدبن عبداللََّه الطیبی. وی از علماء حدیث و تفسیر و بیان بود. ثروتی فراوان از ارث پدر و تجارت به دست آورده و تمامی را بمصارف خیریه رساند بحدی که در پایان ...
[ طَیْ یِ ] (اِخ) یکی از طوایف ایل قشقائی فارس که مرکب از ۲۵۰ خانوار است و در حوالی سمیرم مسکن دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص ۸۲).
[ طَیْ یِ یِ ] (اِخ) دهی از دهستان حومهٔ بخش میناب شهرستان بندرعباس در ۸ هزارگزی جنوب میناب و ۳ هزارگزی خاور راه مالرو سیریک به میناب. جلگه و گرمسیر و مالاریائی با ۴۰۰ تن سکنه. آب آن از رو ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.