معنی

[ کِ ] (اِ) دخل. درآمد. مقابل خورد. (یادداشت مؤلف). - کرد و خورد؛ تلاش روزانه صرف معاش روزانه. رجوع به مدخل کرد و خورد شود. - کرد و خورد نکردن؛ دخل و خرج برابر نیامدن. (یادداشت مؤلف). - کردی خوردی؛ دخل به اندازهٔ هزینه. رجوع به مدخل کردی خوردی شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.